اخبارشگفتی های جهان

قوم کالاش

بازماندگان اسکندر مقدونی در پاکستان

کالاش‌ها «کافران سیاه‌پوش» ساکن منطقه‌ قبایلی شمال غرب پاکستان، قرن‌ها است که با سرسختی از پذیرش اسلام خودداری کرده‌اند و سرزمین کوچک خود را با قوانین مخصوص به خود اداره می‌کنند. این جماعت باوجوداینکه در قلمرو پاکستان زندگی می‌کنند خود را پاکستانی نمی‌دانند. کالاش‌ها با پوستی روشن، موهایی بلوند و چشمانی آبی بر این باور هستند که از نسل اسکندر مقدونی و لشکریان او هستند.

تاکنون تاریخ نوشته‌ای و یا پیوند محققی که این ادعا را اثبات کند به دست نیامده است اما بیشتر آنان بر اساس تاریخ شفاهی که از یک نسل به نسل دیگر روایت شده است خود را از بازماندگان لشکر جهان‌گشای غربی، اسکندر کبیر، می‌دانند که در ۳۷۷ قبل از میلاد مسیح در این منطقه سکونت داشتند. شماری از تاریخ‌نگاران به راین باور هستند که بین کالاش‌ها و نورستانی‌های افغانستان شباهت‌های زیادی ازلحاظ فرهنگ، پوست و رنگ مو با اروپایی‌ها وجود دارد.

مردمان کالاش در حقیقت در سه دره زندگی می‌کنند، در این دره‌ها آب‌هایی که حاصل از آب شدن برف کوه‌هاست جاریست، تمامی آب این سه رود درنهایت به رودخانه‌ی کنر می‌ریزد، این رود در ۲۰ کیلومتری جنوب منطقه‌ی چترال واقع شده است.

وجود جریان آب در این منطقه سبب حاصلخیز شدن خاک روستا شده است، کالاش دارای جنگل انبوه بلوط می‌باشد همچنین خاک منطقه برای کاشت ذرت، گندم، انگور، سیب و… بسیار مناسب است. آب‌وهوای این منطقه در تابستان معتدل و دلپذیر می‌باشد، وجود خاک حاصلخیز، هوای مناسب و آب‌های خروشان و به‌طورکلی موقعیت جغرافیایی خاص منطقه دلیل بر ماندن مردمان کالاش در این روستا شده است.

آیین

اعتقادات کالاش ها از ارزش‌های غنی برخوردار است. پروردگار متعال آن‌ها “خدایی” نام دارد ولی خدایان دیگری را نیز که حافظ جنبه‌های مختلف زندگی است ستایش می‌کنند. طبیعت نقش معنوی مهمی در زندگی روزمره کالاش ها دارد و آن‌ها برای شکرگزاری از منابع سرشار دره‌های سرسبز خود مراسم گوناگون جشن و قربانی برگزار می‌کنند. خدایان کالاش‌ها زیارتگاه‌های مخصوص به خود را دارند که در سراسر این سه دره پراکنده است. آنان همواره برای خدایان خود گوسفند قربانی می‌کنند. این جماعت مردگان خود را دفن نمی‌کنند بلکه اجسادشان را در تابوت‌های‌ چوبی قرار داده و در فضای آزاد می‌گذارند و به این باور هستند که روح آدمی زاد با خوشحالی از کالبدش جدا شده و به دیگر ارواح می‌پیوندد. این باور سبب شده است که کالاش‌ها در مراسم تشییع مردگان خود بجای اینکه بگریند، رقص و شادی ‌کنند.

اما حال که راه‌های ارتباط جمعی و حمل‌ونقل به انزوای این جامعه دورافتاده کوهستانی پایان داده است کالاش ها برای دوام آیین زندگی خود با چالش‌های تازه‌ای روبرو هستند ازجمله توسعه جهانگردی و طرح‌های عمرانی که فرهنگ آسیب‌پذیر آن‌ها را به خطر انداخته است.

زبان

کالاشی‌ها به زبان کالاشه/کالاشمون صحبت می‌کنند که شاخه‌ای از زبان‌های هند – آریایی شناخته می‌شود. این زبان کهن تا هنوز ساختار نوشتاری مناسبی نداشته است اما تلاش‌هایی برای احیای این زبان کهن صورت گرفته شده است. هم‌زمان با کم شدن شمار کالاش‌ها، سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد (یونسکو)، کالاشه را از زبان‌های در معرض خطر خواند و نسبت به از بین رفتن آن ابراز نگرانی کرده است.

فرهنگ

در پاکستان، کشوری که هنجارهای اجتماعی آن به‌طور کامل تغییر کرده است و نگرش‌های تند و افراطی از اسلام در حال گسترش است کالاش‌ها برخلاف همسایگان مسلمان خود، روابط اجتماعی بسیار آزاد دارند. نوشیدن شراب و رقص و پای‌کوبی زنان و مردان را نیک می‌شمارند.

فرار زنان به‌قصد ازدواج از رواج‌های عمده این قوم است و این قاعده شامل زنان شوهردار نیز می‌شود. هر مرد برای ازدواج با زن موردعلاقه‌اش باید مبلغی پول به خانواده همسرش بپردازد و چنانچه یک زن شوهردار خواست از شوهرش جدا شود به مرد موردنظرش پیام می‌دهد و این مرد نیز باید دست‌کم دو برابر پولی که همسر اولی زن پرداخته بود، بپردازد تا او را به همسری بگیرد.

زنان کالاشی ردای سیاه بلند تزئین شده با صدف‌های رنگی می‌پوشند. گردنبند و مهره‌های رنگارنگ را به گردنشان می‌آویزند. کلاهی بافته‌شده با پرهای رنگی بر سر می‌کنند اما مردانشان به‌طورمعمول شبیه مردان مسلمان همسایه خود پیراهن و شلواری گشاد و جلیقه می‌پوشند و کلاهی پشمی بر سرمی کنند.

این قوم به‌طورمعمول از طریق دام‌پروری و کشاورزی امرارمعاش می‌کنند. هرچند گردشگران زیادی از اقصا نقاط پاکستان و کشورهای دیگر به‌ویژه اروپایی برای دیدن آن به این دره‌ها می‌آیند و دولت نیز مبلغی را به برای ورود به دره دریافت می‌کند اما این وضعیت سود چندانی برای بومیان این سرزمین نداشته است و آنان با ابتدایی‌ترین امکانات زندگی می‌کنند.

ساختار خانه کالاش‌ها نیز بسیار کهن اما زیبا است. آنان خانه‌های خود را با استفاده از تنه‌های درختان و سنگ به‌صورت چرخشی بر فراز یکدیگر در دامن تپه‌ها می‌سازند. محل زیست کالاش‌ها بیشتر همانند کندوهای عسل طراحی‌شده است تا میزان دسترسی آن‌ها به یکدیگر آسان باشد.

سنت

کالاش‌ها جدا از روابط آزاد اجتماعی جشن‌هایی نیز بر پایه آیین و سنت‌های بجای مانده خود برگزار می‌کنند. جشن “جوشی” نخستین جشن بزرگی است که به مناسبت فرارسیدن بهار برگزار می‌شود و همه به‌ویژه زنان و دختران با پوشیدن لباس‌های رنگارنگ و تزئین خود در این جشن شرکت می‌کنند. زنان در این روز با سروسامان دادن به خانه‌‌هایشان، شیر تازه گاو را برای پذیرایی از مهمانان آماده می‌کنند و حتی نوزادان یک‌ساله و مادرانشان را نیز در این جشن در مراسمی تشریفاتی شستشو می‌دهند تا مطابق با باورشان پاک شوند و دختران جوان نیز بیرون از خانه می‌روند تا با رقص و آوازخوانی در طبیعت شاد باشند و خوشی کنند. یکی از اساسی‌ترین عناصر در جشن جوشی شیر است، در این مراسم کالاشی ها شیر می‌نوشند و با ریختن گل‌های رنگارنگ بر سر یکدیگر به هم تبریک شروع بهار را می‌دهند.

جشن “اچاو” در پاییز و هنگامی که محصولات زراعتی برداشته می‌شود و جشن چویموس که مهم‌ترین جشن کالاشی‌ها است و در میانه زمستان برگزار می‌شود. رقص و پای‌کوبی و قربانی کردن گوسفندان برای خدایان ازجمله کارهای عمده کالاش‌ها در این جشن است.

جشن “چاموس” مخصوص چله ی زمستان و سردترین و بلندترین روز سال است و مردمان کالاش در این روز گرد هم می‌آیند و می‌رقصند و آواز می‌خوانند و با پای‌کوبی و شادی شکرانه‌ی سلامتی حیواناتشان را به‌جای می‌آورند. به دلیل شرایط آب و هوایی سخت در این منطقه نگهداری از حیوانات و زنبورعسل بسیار دشوار است و مردمان روستا با تلاش و تحمل سختی‌های بسیار از دام‌هایشان مراقب می‌کنند به همین دلیل این جشن مراسمی مهم محسوب می‌شود. یکی از مواردی که این جشن را متمایز از دیگر مراسم کالاشی ها می‌کند نقش آتش در آن است. در این مراسم پشته‌های آتش می‌سازند و زنان و کودکان شجاع در اطراف آن می‌گردند و به رقص و آواز می‌پردازند و از روی آن می‌پرند. در مراسم آتش افرادی که ازنظر قبیله گناه‌کار و نجس شناخته می‌شوند حق شرکت ندارند.

زوال کالاش ها

کالاش ها برای زنده نگه‌داشتن هویت خود تلاش‌های زیادی کرده‌اند اما این تلاش‌ها چندان مؤثر نبوده است. آنان با اعمال مقرراتی سخت‌گیرانه افرادی را که به اسلام می‌گروند از جامعه خود می‌رانند اما دیده می‌شود که شمار زیادی از ساکنان دره رامبار و به مبرت با گرایش به اسلام برای همیشه از هویت کالاشی جدا شده‌اند و مناره‌های مساجد نیز یکی پس ازدیگری در مناطق محل زیست آنان سربلند می‌کنند. طالبان همچنان به کالاش ها و هتل‌هایی که در این منطقه مشروبات الکلی را برای گردشگران رزرو می‌کنند هشدار داده‌اند چنانچه به این عمل غیر اسلامی خود پایان ندهند به جهنم فرستاده خواهند شد.

منابع محلی برآورد کرده‌اند که در حال حاضر درمجموع بین سه تا چهار هزار کالاشی که بیشتر آنان در دره بیریر زندگی می‌کنند، باقی‌مانده باشند

نوشته های مشابه

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا